|
|
|
|
|
جمعه 12 تير 1394 ساعت 19:0 |
بازدید : 50874 |
نوشته شده به دست hossein.zendehbodi |
( نظرات )
تا بیافتد روسریت از سر مشقت می کشند
بادها الــــحق والانصـــاف زحمت می کشند
بس که هرجا بر سرت دعواست حتی شانه ها
انتظـــار تـــــار مویت را بــــــه نوبت مــی کشند
چشـــم تو... ابــروی تو... یاللعجب این روزها
مست ها را هم به محراب عبادت می کشند
جای هر روزی که بی تو در دلم زخمی نشست
رسم زندان است بر دیــــــوار آن خط می کشند
میوه می چینـــم، برایــــم برگ ها را پس بزن
دست هایم پشت پیراهن خجالت می کشند
بس کــــه در عین ریـــــا مردم فریبند آخــرش
چشم هایت را به دنیای سیاست می کشند
پس مواظب باش وقتی عابران سر به زیر
با زبان بـی زبانــــی از تو منت می کشند
مردم چشمم بـــه خـون از دولت عشقت نشست
هرچه مردم می کشند از دست دولت می کشند
:: برچسبها:
شعر علی فردوسی ,
اشعار علی فردوسی ,
شعر ,
علی فردوسی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
|